ابوالقاسم پاینده
- 05 مهر، 1399
- 264
- Photography , Design
کودکی و تحصیل
زنده یاد ابوالقاسم نجفآبادی معروف به پاینده، در سال 1292 هجری شمسی در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد. او در سالهای نخست کودکی، همچون دیگر همنسلان خویش، آموختن را از مکتبخانه آغاز کرد و صرف و نحو را آموخت. پاینده داستانهایی بس شیرین از دوران مکتب رفتن خویش به یاد داشت که رگههایی از آنها را در برخی از قصههایش میتوان دید.
او پس از تحصیلات مقدماتی، به اصفهان رفت و از سال 1301 تا 1309، به آموختن منطق، فلسفه، بلاغت، فقه و اصول پرداخت، ولی دلمشغولی اصلیاش ادبیات بود و به خواندن آثار ادبیِ فارسی و عربی رغبتی تمام داشت. شوق آموختن در وی چنان بود که در کنار تحصیلات حوزوی، زبان فرانسه و کمی انگلیسی نیز یاد گرفت تا آثار برجسته ادبی جهانی را بخواند و با فرهنگ و ادب ملل دیگر نیز آشنا شود.
روزنامه نگاری
مرحوم ابوالقاسم پاینده، در سال 1311 از اصفهان به تهران عزیمت کرد و کار روزنامهنگاری را که در سال 1308 در روزنامه «عرفان» اصفهان آغاز کرده بود، با همکاری با نشریاتی از قبیل «شفق سرخ» و «ایران» ادامه داد. او مدتی هم مدیر مجله «تعلیم و تربیت» بود.
شادروان پاینده، روزنامهنگاری چیره دست به شمار میآمد و گذشته از مقالات سیاسی، اجتماعی، ادبی و تاریخی که در نشریات گوناگون کشور مینوشت، مدیریت مجله «صبا» را که در سال 1321 تأسیس کرده بود عهدهدار شد و آن را در زمره یکی از موفقترین نشریات در تاریخ مطبوعات کشور ما ثبت کرد. صبا به لحاظ حرفهای، نشریهای موفق بود که نویسندگان و مترجمان مشهوری با آن همکاری میکردند و در آن زمان، تنها مجلهای بود که هیأت تحریریه آن به طور منظم جلسه تشکیل میداد.
سالهای گمشده من
روزنامهنویسی، شادروان پاینده را نیز چون بسیاری دیگر از روزنامهنگاران و صاحبقلمان، به محافل قدرت نزدیک ساخت و وی را در صف رجال سیاسی کشور جای داد، به طوری که در دوره دوم مجلس مؤسسان و دورههای بیست و یکم و بیست و دوم مجلس شورای ملّی، نماینده مردم نجفآباد، و در سال 1344، نماینده ایران در کنفرانس اسلامی مکّه بود. البته پاینده به رغم سمتهای سیاسی و موقعیتهای اجتماعی خویش، همچنان و تا واپسین دم زندگی، همان طلبه سادهزیست روستایی باقی ماند و دغدغهای جز خواندن، اندیشیدن و نوشتن نداشت؛ چندان که در پایان عمر پر برکت خود هم در منزل اجارهای جان سپرد.
آشنایان او بارها این سخن را از زبان وی شنیدند که از روزگار صاحبمقامی خویش، به عنوان «سالهای گمشده من» یاد میکرد.
ادبیات داستانی
شادروان ابوالقاسم پاینده، در ادبیات داستانی این مرز و بوم بی نام و نشان نیست. ذهن خلاق، قلم روان و نثر دلنشین برخی ازقصههای وی، آنها را در صف قصههای کوتاه خوب ادبیات معاصر فارسی جای داده است و به راستی میتوان این قصه هارا، سنگی بر زیربنای قصه ناب ایرانی شمرد؛ چنان که قصههایی از او، در شمار قصههای برجسته ادب معاصر ایران، به زبانهای فرانسوی، انگلیسی، روسی و عربی ترجمه شده است.
پاینده، داستاننویس توانایی بود و گامی بلند و استوار در نمایاندن زندگی مردم اطراف خود برداشت. داستانهای وی که به پیروی از محمد علی جمالزاده، پدر داستان معاصر فارسی نوشته شده، سبکی واقع گرایانه دارند و به کنایه و طنز آمیختهاند. در داستانهای پاینده، خاطرات دوران کودکی، انتقاد از فساد دستگاه اداری و توجه به جنبههای خندهدار و طنز زندگی روستایی، جایگاه ویژهای دارد.
نثر پاینده
روان شاد ابوالقاسم پاینده، مترجم و نویسندهای پرکار بود. تسلط او بر زبان و ادبیات فارسی و عربی و نیز آشنایی با زبانهای انگلیسی و فرانسه، همچنین تجربه و فعالیت بیوقفه در عرصه روزنامهنگاری، نثری روان و بیغلط به او بخشیده بود که ویژگی برجسته آثارش و باعث توفیق آنها شده بود.
در واقع پاینده، صاحب یکی از بهترین نثرهای در خور روزنامه، البته به معنای خوب و کامل به زبان فارسی بود. در این میان، اهمیت کار پاینده، بیشتر در ترجمههای فصیح و جذاب از زبان عربی است که نثر آنها، در عین امروزین بودن، یادآور فخامت متون کهن فارسی است.
آثار
یادگارهای پرارج
ازمرحوم ابوالقاسم پاینده، بیش از چهل اثر در موضوعات مختلف به یادگار مانده است. دراین جا به برخی از آنها اشاره میشود: کتاب املاء یا دستور نوشتن، ترجمه زندگانی محمد صلیاللهعلیهوآله نوشته محمدحسین هیکل، ترجمه تاریخ سیاسی اسلامی در سه جلد، نوشته دکتر حسن ابراهیم حسن، سخنان محمد صلیاللهعلیهوآله ، نهج الفصاحه، ترجمه مُروجُ الذَّهب مسعودی، ترجمه تاریخ طبری، علی علیهالسلام ابرمرد تاریخ، و سرآمد همه آثارش، ترجمه قرآن کریم در سال 1336، که به سبب آن، در همان سال مورد تقدیر قرار گرفت.
ترجمه قرآن کریم
شادروان ابوالقاسم پاینده، در سال 1336 موفق به ترجمه روان قرآن کریم به زبان فارسی گردید. این ترجمه که نقطه عطفی در ترجمههای معاصر قرآن است، همچنان موفق و ممتاز به شمار میآید و میتوان آن را مهمترین اثر پاینده نامید.
مقدمه مفصل او بر این ترجمه نیز تحسین همگان را برانگیخت و صاحبنظران، آن را اثری ماندنی در تاریخ نثر فصیح فارسی میدانند. پاینده در این مقدمه، پس از بیان نحوه آشنایی خود با قرآن و آرزوی سی سالهاش در ترجمه آن، به اجمال سرگذشت اسلام و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله رامرور میکند و سپس بخش عمده مقدمه را به مباحث قرآنی اختصاص میدهد.
بااین همه، نقدهایی هم بر ترجمه او وارد شده که سلسله نقدهای استادمحمد فرزان از آن شمار است و پاینده آنها را درچاپهای بعدی ترجمه خود اعمال کرد؛ البته اولین نقد منتشر شده بر این ترجمه، به قلم شهید مرتضی مطهری رحمهالله در مجله یغما منتشر شد.
علامه امینی رحمهالله و ترجمه پاینده
علامه امینی رحمهالله نویسنده کتاب گرانسنگ الغدیر، در نامهای به مرحوم پاینده، در مورد قرآن ترجمه شده ایشان نوشت: «آن چه سرمایه خیر دنیا و آخرت شماست، این صحایف است و بس. زحمتی که باید برای آن ارزشی فوقالعاده قائل شد و تقدیر و ستایش کرد و افتخار نمود، این قدم برجستهای است که در راه ترجمه قرآن عظیم برداشتهاید و الحق خوب از عهده برآمدهاید. آفرین بر آن خامه شیوا و بیان رسا و شیرین».
مناجات با حضرت حق
مرحوم پاینده، در ابتدای ترجمه قرآن خویش، طی مناجاتی با خدای متعال مینویسد: «خدایا! من این کوششْ خاص تو کردم و این رنجْ به وفای آن نذر که با تو داشتم، بردم و از همه کسان رو به تو آوردم و دل بر تو نهادم و امید به تو افکندم و از آن لطفهای بیکران و نظرهای نهان که تو را با بندگان هست، امید قوی دارم که این پیشکش ناچیز، در پیشگاه عزیز تو به معرض قبول افتد که احراز رضای تو ای خدای لایزال! مرتبتی مافوق مرتبتهاست.... خدایا! جان ما به نور هدایت خویش روشن کن و ما را از ظلمات آرزوها و هوسها، به آن عالم صفا و وارستگی که خاص بندگان مطیع خویش کردهای، راهبر باش که هر که با تو پیوست، از همگان رَست و موهبت جاویدان، این است».
نهج الفصاحه
شادروان ابوالقاسم پاینده، در قلمرو فرهنگ دینی، آثار گرانسنگی از خود برجای نهاد که یکی از آنها، کتاب دو جلدی و پرارج نهج الفصاحه است. او در این کتاب، به گردآوری و ترجمه احادیث و کلمات قصار بازمانده از پیامبر بزرگوار اسلام صلیاللهعلیهوآله همت گماشت. پاینده در مقدمه صد و هفتاد صفحهای خود بر این کتاب، تاریخ اسلام و شیوه سخن گفتن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را به خوبی بررسی میکند و در جایی از این مقدمه مینگارد: «گفتار محمد صلیاللهعلیهوآله شیوهای دارد که خاص اوست. این جان منور که ثبات کوه و مناعت آسمان و شکوه صحرا داشت، به هنگام کلام، از ضمیر دریاوَش خویش، مرواریدها میپراکند که نقّاد خبیر از محک آن به حیرت میشود که گفتار وی از آن اوج و حضیضها که در سخنها هست و از آن ضعف وقوت بیانی که بلای متکلمان گشته، مصون مانده است.
وفات
شادروان، استاد ابوالقاسم نجف آبادی، معروف به پاینده، در سالهای آخر حیات پربار خویش، انزوا گزیده بود و تمام وقتش را به تحقیق، تالیف و ترجمه میگذراند. او سرانجام پس از گذراندن عمری زندگی پرنشیب و فراز، در روز هجدهم مردادماه 1363، پس از مدتی نقاهت و از پسِ آن ده روز اغما، با این جهان زودگذر بدرود گفت و از جهان ما رخت برکشید و در ابنبابویه به خاک سپرده شد. روانش شاد باد.
دیدگاهی ثبت نشده است!